هدف از این مقاله ، بررسی ، از دیدگاه جهانی ، نفت ، طلا ، دلار آمریکا و قیمت سهام است که به وابستگی های متقابل وابسته و شناسایی پیوندهای مستقیم و غیرمستقیم بین آنها شناسایی می شود.
طراحی/روش شناسی/رویکرد
یک روش مبتنی بر سیستم معادلات همزمان برای شناسایی پیوندهای مستقیم و غیرمستقیم برای دوره 1995-2015 استفاده شد. نویسندگان در ابتدا سعی می کنند با بحث در مورد روابط دو جانبه علی و تمرکز بر تعامل چند جانبه ، پاسخ های نظری به سؤال اصلی این مطالعه را پیدا کنند.
یافته ها
نتایج نشان می دهد تعامل قابل توجهی بین همه بازارها. نویسندگان رابطه منفی بین قیمت نفت و سهام پیدا کردند اما قیمت نفت به میزان قابل توجهی و مثبت تحت تأثیر طلا و دلار است. قیمت نفت همچنین تحت تأثیر قیمت های آتی نفت و واردات ناخالص نفتی چینی است. نرخ طلا مربوط به تغییر در بازار روغن ، دلار و سهام است. دلار آمریکا تحت تأثیر بازار سهام و به میزان قابل توجهی از قیمت نفت و طلا است. اثرات غیرمستقیم همیشه وجود دارد که وجود وابستگی های متقابل جهانی را تأیید می کند و شامل روند مالی سازی بازارهای کالایی می شود.
اصالت/ارزش
انگیزه این مقاله تحقیق ، پیامدهای اساسی حرکات قیمت در اقتصاد واقعی و بازارهای مالی است. درک این که همبستگی برای سرمایه گذاران ، سیاست گذاران و مدیران نمونه کارها ارزش زیادی دارد. این مقاله با مطالعات قبلی در چندین جنبه متفاوت است. اول ، بیشتر مقالات تحقیقاتی فقط به پیوندهای دو طرفه متمرکز می شوند ، در حالی که تحقیقات نویسندگان به طور همزمان در هر چهار بازار اجرا می شد. دوم ، این مطالعه در یک چارچوب جهانی با استفاده از داده های بین المللی تهیه شده است. تجزیه و تحلیل جهانی امکان اجتناب از اثرات خاص کشور را فراهم می کند.
کلید واژه ها
استناد
Arfaoui ، M. and Ben Rejeb ، A. (2017) ، "نفت ، طلا ، دلار آمریکا و وابستگی های متقابل بازار سهام: یک بینش تحلیلی جهانی" ، مجله اروپایی مدیریت و اقتصاد تجاری ، جلد. 26 شماره 3 ، صص 278-293. https://doi. org/10. 1108/ejmbe-10-2017-016
ناشر
انتشارات زمرد محدود
کپی رایت © 2017 ، Mongi Arfaoui و Aymen Ben Rejeb
مجوز
منتشر شده در مجله اروپایی مدیریت و اقتصاد تجارت. منتشر شده توسط انتشارات زمرد محدود. این مقاله تحت مجوز Creative Commons Attribution (CC با 4. 0) منتشر شده است. هر کسی ممکن است آثار مشتق این مقاله را تولید کند ، توزیع کند ، ترجمه کند و ایجاد کند (برای اهداف تجاری و غیر تجاری) ، منوط به انتساب کامل به انتشار اصلی و نویسندگان. شرایط کامل این مجوز ممکن است در: http://creativeecommons. org/licences/by/4. 0/legalcode مشاهده شود
1. مقدمه
افزایش پایدار وابستگی متقابل بازارهای جهانی به همراه ادغام بین المللی مالی باعث افزایش روند مالی بازارهای کالا (تانگ و Xiong ، 2012) شده است و بازارهای سهام و ارز (از این پس فارکس) را نسبت به قیمت کالاها حساس تر می کنند.
علاوه بر این، رویدادهای شکست غیرمعمول و کمبود دارایی های مالی نقد، سرمایه گذاران را در مورد جهان بینی خود در مورد ریسک بازار زیر سوال می برد و علاقه خاصی به بازارهای فلزات گرانبها و انرژی ایجاد می کند (کابالرو و همکاران، 2008). پس از آن، بازارهای کالا توجه سرمایه گذاران بین المللی را نه تنها به عنوان "پناهگاه امن"، بلکه به عنوان یک سرمایه گذاری جایگزین با احساس اطمینان بیشتر در طول دوره های آشفتگی به خود جلب کردند (باور و مک درموت، 2010). نفت و طلا پرمعامله ترین کالاهایی هستند که به یکی از محبوب ترین شاخص های اقتصادی تبدیل شده اند.
در حضور فرآیند مالیسازی بازارهای کالا، قیمت نفت، طلا، دلار آمریکا و قیمت سهام ویژگیهای متنوعتری پیدا کردهاند و ویژگیهای آماری مشابهی را با سایر ویژگیهای مشترک به اشتراک میگذارند (ویویان و وهر، 2012؛ چکیلی و همکاران، 2014). آنها با یکدیگر و با چشم انداز چرخه تجاری جهانی در ارتباط هستند. در این چارچوب، پویایی قیمت تمام این دارایی ها شاخص مهمی از انتظارات بازار در وضعیت آینده اقتصاد جهان و افق های سرمایه گذاری است. آنچه سرمایه گذاران در مورد آینده احساس می کنند ممکن است در محتوای اطلاعاتی آن قیمت ها منعکس شود.
ما این مقاله تحقیقاتی را با پیامدهای اساسی حرکت قیمت داراییها و کالاها در اقتصاد واقعی و بازارهای مالی انگیزه میدهیم. بنابراین، درک قیمتهای حرکت مشترک آنها برای مدیران سبد سرمایهگذاری و سیاستگذاران معنی زیادی دارد.
هدف این مطالعه برجسته کردن روابط متقابل بین تمام بازارها است. ما سعی می کنیم یک بینش تحلیلی جهانی انجام دهیم و در عین حال به تعاملات مستقیم و غیرمستقیم بالقوه مهم اشاره کنیم. ما ابتدا به طور نظری روابط دوجانبه علّی را مستقیماً و از طریق تأثیر سایر قیمتهای دارایی مورد بحث قرار میدهیم و سپس به صورت تجربی، وابستگیهای متقابل همه طرفین را از طریق تجزیه و تحلیل همزمان مورد بحث قرار میدهیم. ما مطالعه را در یک چارچوب جهانی با استفاده از داده های بین المللی توسعه می دهیم. در واقع، ما از قیمت نفت خام برنت، قیمت بینالمللی طلا، شاخص کل ارزش تجاری دلار آمریکا و شاخص بازده بازار سهام جهانی به عنوان دادههای اصلی استفاده میکنیم. سایر داده های نماینده مرتبط با وضعیت اقتصادی مورد انتظار جهان، سیاست پولی، مالی شدن بازارهای نفت و ریسک نکول شرکت برای کنترل اثرات برونزا و غیرمستقیم به کار گرفته شد.
امکان نظری کانال های مستقیم و غیرمستقیم نیاز به یک روش معادله همزمان دارد. سپس روش تجربی مورد استفاده برای دستیابی به اهداف مطالعه، یک سیستم معادله همزمان است که امکان مطالعه همه این پیوندها و کمک های مالی را در مورد امکان بررسی دقیق تر سیستم پیچیده تعاملات بین قیمت نفت، طلا، فارکس و سهام فراهم می کند. این رویکرد امکان تکیه بر پیوندهای بالقوه را از طریق سایر اثرات غیر مستقیم فراهم می کند. سپس معادله ای را برای هر متغیر درون زا مشخص می کنیم که شامل سایر متغیرهای درون زا به عنوان برون زا و سایر متغیرهای برون زا برای ثبت اثرات غیرمستقیم می شود. اساساً سعی میکنیم به سؤالات زیر پاسخ دهیم: نفت، طلا، فارکس و بورس تا چه حد به یکدیگر وابسته هستند؟و چه ماهیت و جهتی از تأثیرات وابستگی متقابل آنها را نشان می دهد؟
نتایج اصلی ایجاد شده تعامل قابل توجهی بین قیمت نفت ، نرخ طلا ، دلار و قیمت سهام را نشان می دهد. در واقع ، ما دریافتیم که قیمت نفت به میزان قابل توجهی تحت تأثیر بازار سهام ، نرخ ارز طلا و وزن تجارت است. قیمت نفت همچنین تحت تأثیر قیمت آتی نفت و همچنین واردات ناخالص نفتی چینی است. قیمت طلا از تغییر در بازار نفت ، دلار و سهام است اما اندکی به واردات نفت ایالات متحده و حق بیمه پیش فرض بستگی دارد. نرخ ارز USD به میزان قابل توجهی تحت تأثیر قیمت نفت ، طلا و بازار سهام قرار دارد. USD همچنین تحت تأثیر شاخص قیمت مصرف کننده ایالات متحده (CPI) قرار دارد. ما توجه می کنیم که اثرات غیرمستقیم وجود دارد که وجود وابستگی متقابل جهانی و روند مالی سازی بازارهای کالا را تأیید می کند. ما نتایج به دست آمده را با افزایش استفاده از نفت و طلا به عنوان دارایی های مالی یا برای حدس و گمان و یا برای محافظت از آن توضیح می دهیم ، که چنین وابستگی های متقابل را تشدید می کند.
این مقاله با مطالعات قبلی مشابه در چندین جنبه متفاوت است. اول ، بیشتر مقالات تحقیقاتی بر پیوندهای دو جانبه مانند روغن در مقابل بازارهای سهام تمرکز می کنند (جونز و کائول ، 1996 ؛ آروری و همکاران ، 2012 ؛ مولیک و آسفا ، 2013) ، قیمت نفت در مقابل قیمت طلا (اوینگ و مالک ، 2013) ،قیمت های طلا در مقابل بازارهای سهام (گور و بانسال ، 2010 ؛ و لو و چانگ ، 2012) ، قیمت نفت در مقابل نرخ ارز (Basher و همکاران ، 2012) و سایر پیوندهای سه جانبه مانند قیمت نفت ، نرخ ارز و قیمت سهام (Olugbenga، 2012 ؛ Fratzscher و همکاران ، 2014). ما تحقیقات خود را در چهار بازار به طور همزمان انجام می دهیم. دوم ، ما مطالعه خود را در یک چارچوب جهانی توسعه می دهیم و از داده های بین المللی استفاده می کنیم. در واقع ، ما از قیمت نفت برنت ، قیمت طلا ، شاخص بزرگ دلار آمریکا و شاخص بین المللی بازار سهام استفاده می کنیم. تجزیه و تحلیل جهانی امکان اجتناب از اثرات خاص کشور را که ممکن است ذاتی تخصص در بخش داخلی یا صنعتی ، رژیم های ارزی ، PPP یا اقتصادهای تورمی ، توسعه مالی ، اندازه بازار داخلی و غیره باشد ، امکان پذیر است. سؤالات مرتبط با تعامل دو جانبه و کنترل اثرات مستقیم و غیرمستقیم در چهار بازار نمایانگر بخش های مختلف اقتصادی ، الگوهای مختلف تخصص ، سیاست های پولی ملی و ریزساختارهای سهام متفرقه است. سرانجام ، چارچوب جهانی این مطالعه بینش مفیدی را برای اهداف سرمایه گذاری ، مدیریتی و اجرایی دولتی ارائه می دهد.
ادامه مقاله به شرح زیر تدوین شده است. بخش دوم نگاهی به ادبیات موجود نشان می دهد. بخش سوم داده های مورد استفاده و تجزیه و تحلیل نظری را ارائه می دهد و سپس فرضیه مطالعه را اعلام می کند. بخش چهارم روش تجربی را تشریح می کند. بخش پنجم در مورد نتایج تجربی بحث می کند و بخش پایانی مطالعه را نتیجه می گیرد.
2. نگاهی به ادبیات موجود
روابط بین بازارهای مالی و کالا در ادبیات قابل توجهی ثبت شده است. ما در اینجا روابط دو جانبه با علاقه به تعامل چند جانبه ارائه می دهیم و بحث می کنیم.
2. 1 قیمت نفت در مقابل نرخ ارز دلار آمریکا
رابطه بین قیمت نفت و نرخ ارز در ابتدا توسط Golub (1983) و Krugman (1983) ثبت شده است که استدلال های قانع کننده ای در مورد اینکه چرا حرکات در قیمت نفت باید بر نرخ ارز تأثیر بگذارد ، مطرح کردند. دلایل Golub از آنجا که قیمت نفت به دلار درآمد دارد ، افزایش قیمت نفت منجر به افزایش تقاضا برای دلار آمریکا خواهد شد. با این حال ، تجزیه و تحلیل کروگمن (1983) بر اساس رابطه بین ترجیحات سرمایه گذاری نمونه کارها از صادرکنندگان نفت و حرکات نرخ ارز است. در واقع ، افزایش قیمت نفت باعث افزایش امکانات سرمایه گذاری نمونه کارها صادرکنندگان نفت می شود. در تجزیه و تحلیل کروگمن (1983) ، حرکات نرخ ارز در درجه اول با حرکات حساب جاری تعیین می شود. اگر افزایش قیمت نفت منجر به وخامت حساب جاری کشور شود ، نرخ ارز کاهش می یابد. شواهد اخیر در مورد این اثر را می توان در مطالعه Bodenstein و همکاران یافت.(2011) ، ژان پیر آلگرت و همکاران.(2014) ، و غیره
سادورسکی (2000) دریافت که نرخ ارز روی قیمت نفت تأثیر می گذارد. آکرام (2009) همچنین دریافت که دلار ضعیف تر منجر به قیمت کالاهای بالاتر می شود. اخیراً ، Fratzscher و همکاران.(2014) علیت دو طرفه بین دلار و قیمت نفت را پیدا کرد.
تفاوت قابل توجهی در قدرت انتقال بین کانال های مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد. به عنوان مثال ، آنها هیچ تأثیر مستقیمی از بازار سهام بر قیمت نفت نمی یابند ، اما از طریق شوک در نرخ بهره و ریسک تأثیر قابل توجهی و قابل توجهی دارند. به همین ترتیب ، اثرات شوک بر قیمت نفت و دلار آمریکا از اثرات مستقیم قوی تر است. این نتیجه مهم است زیرا نشان می دهد که انتقال شوک در بازارهای مالی به و از قیمت نفت یک جهته نیست و محدود به قیمت دارایی های فردی است ، اما این روند انتقال پیچیده است و غالباً از طریق بازارهای دارایی سوم اتفاق می افتد.
2. 2 قیمت نفت در مقابل قیمت سهام
این ادبیات شامل مطالعات مختلفی است که وابستگی متقابل بین قیمت نفت و قیمت سهام را تأیید می کند. به عنوان مثال ، بشورس و سادورسکی (2006) شواهد محکمی را گزارش دادند که نشان می دهد ریسک قیمت نفت بر بازده سهام در بازارهای نوظهور تأثیر می گذارد. میلر و راتی (2009) برای دوره 1971-2008 از VECM استفاده کردند و مشاهده کردند که بازار سهام در دراز مدت به شوک های نفتی منفی پاسخ می دهد ، اما این رابطه منفی پس از سپتامبر 1999 تجزیه شد. نتایج آنها از وجود وقفه های ساختاری در این امر پشتیبانی می کند. ارتباط. Oberndorfer (2009) با استفاده از هر دو مدل Arch و Garch به دوره 2002-2007 علاقه مند بود و دریافت که افزایش قیمت نفت بر بازده سهام اروپا تأثیر منفی دارد. بشر و همکاران.(2012) از SVAR در داده های ماهانه برای دوره 1988-2008 استفاده کرد ، و دریافت که شوک های مثبت نفت تمایل به کاهش قیمت سهام در بازار نوظهور و نرخ ارز دلار در کوتاه مدت دارند.
در تعادل ، این مطالعات شواهدی را تأیید می کند که تغییرات در قیمت نفت بر قیمت سهام تأثیر دارد.
2. 3 قیمت نفت در مقابل قیمت طلا
ملوین و سلطان (1990) اظهار داشتند كه هم تغییر در قیمت نفت و هم ناآرامی های سیاسی تعیین كننده قابل توجهی از نرخ طلا است. ناریان و همکاران.(2010) به روابط بلند مدت بین طلا و لکه نفت و قیمت های آینده سررسید مختلف از طریق کانال تورم و علیت دو طرفه مشاهده شد.
در حضور عوامل متداول ، تانگ و Xiong (2012) اظهار داشتند كه در نتیجه فرایند مالی ، قیمت آتی کالاهای غیر انرژی پس از سال 2004 به طور فزاینده ای با نفت در ارتباط است. این روند توسط بحران فرعی ایجاد شده استوادژانگ و وی (2010) ادغام و علیت بین قیمت طلا و نفت را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند و دریافتند که بین قیمت نفت و قیمت طلا با همبستگی مثبت قابل توجهی در طول دوره نمونه گیری 2000-2008 روند مداوم وجود دارد. آنها از قبل مشاهده کردند که پویایی قیمت نفت به صورت خطی گرنجر باعث نوسانات قیمت طلا می شود.
Reforedo (2013) ساختار وابستگی نفتی طلا را با استفاده از رویکرد کوپلا برای دوره 2000-2011 مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و رابطه مثبت و معناداری بین آنها نشان داد که نشان می دهد طلا نمی تواند در برابر نوسانات قیمت نفت محافظت کند. وانگ و چوی (2013) تعامل مثبت بین قیمت طلا و نفت برای دوره 1989-2007 پیدا کردند.
2. 4 قیمت طلا در مقابل قیمت بورس
گور و بانسال (2010) تأیید كردند كه در دوره های بحران ، سقوط بازار سهام همیشه منجر به افزایش نرخ طلا می شود. لو و چانگ (2012) بین قیمت بورس و قیمت طلا رابطه معنی داری پیدا کردند و اظهار داشتند که بازار سهام دلیلی برای افزایش نرخ طلا است. گیلمور و همکاران.(2009) از سری زمانی روزانه برای دوره نمونه گیری 1996-2007 استفاده کرد و دریافت که شاخص بازار سهام در دراز مدت با شاخص قیمت شرکتهای معدن طلا در ارتباط است و هر دو متغیر در کوتاه مدت بر یکدیگر تأثیر می گذارند.
شواهد ظاهری وجود دارد که در دوره های آشفته با عدم اطمینان اقتصادی ، با افزایش قیمت سهام ، قیمت طلا افزایش می یابد و توجه به طلا به عنوان یک پناهگاه امن متمرکز می شود.
2. 5 دلار آمریکا در مقابل قیمت بورس
در مورد رابطه بین بورس و فارکس ، ادبیات موجود با استدلال پارادوکسیکال متحمل می شود. رویکرد سنتی (در سطح خرد اقتصادی) اظهار داشت که نرخ ارز باعث افزایش قیمت سهام می شود (Dornbusch and Fischer ، 1980 ؛ Yau and Nieh ، 2006) ، در حالی که رویکرد نمونه کارها (در سطح کلان اقتصادی) اظهار می دارد که مکانیسم های بازار سهام نرخ ارز را تعیین می کند (گرنجر و همکاران.، 2000 ؛ Caporale و همکاران ، 2002).
وانگ و همکاران.(2010) از داده های روزانه برای کشف تأثیر نوسانات در قیمت نفت خام ، قیمت طلا و دلار آمریکا در شاخص های قیمت سهام ایالات متحده ، آلمان ، ژاپن ، تایوان و چین استفاده کرد. نتایج نشان می دهد که بین نوسانات قیمت نفت ، قیمت طلا و دلار آمریکا و سهام سهام در آلمان ، ژاپن ، تایوان و چین ادغام وجود دارد. Sekmen (2011) تأثیر منفی نوسانات نرخ ارز بر قیمت سهام ایالات متحده را با افزایش هزینه های مرتبط با محافظت از خطر نرخ ارز خارجی توضیح داد. Olugbenga (2012) تأثیر قابل توجهی از نرخ ارز در بازار سهام نیجریه (زیرا نیجریه یک کشور صادرکننده نفت است) نشان داد. نویسنده نتیجه گرفت که نوسانات بازار فارکس می تواند به عنوان پیش بینی کننده بازار سهام استفاده شود. کانگ و یون (2013) از ژانویه 1990 تا دسامبر 2009 بازده قیمت و پیوندهای نوسانات بین بازار فارکس و بورس در کره جنوبی را بررسی کردند. آنها علیت شدیدی از بازده قیمت سهام به بازده فارکس پیدا کردند.
3. داده ها و تحلیل نظری
3. 1 ارائه داده ها و اعلامیه فرضیه
یکی از ویژگی های خاص در رابطه بین بازارهای نفت ، طلا ، فارکس و سهام این است که میزان وابستگی متقابل آنها در محتوای اطلاعاتی قیمت های مربوطه نشان داده شده است. به طور کلی ، رویدادهای غیرمعمول در پویایی بازار سهام و قیمت بین المللی نفت خلاصه می شود. ما در اینجا روابط تئوری دو جانبه را به تصویر می کشیم و بحث می کنیم و سپس فرضیه را برای هر رابطه اعلام می کنیم.
قیمت نفت در مقابل نرخ ارز دلار آمریکا
تمرکز برای اولین بار در پیوند بین قیمت نفت و دلار آمریکا است. در ابتدا ، ما ذکر کردیم که نفت به عنوان کالا به طور گسترده ای به دلار می شود. این یک رابطه نزدیک بین قیمت و کالای مورد نیاز طیف گسترده ای از کشورها خواهد بود. در نتیجه ، یک همبستگی منفی می تواند ایجاد شود زیرا تغییرات در نرخ ارز USD بر قیمت نفت تأثیر منفی می گذارد. به طور خاص ، نرخ ارز می تواند قیمت نفت را از طریق تأثیر بر عرضه و تقاضای نفت و بازارهای مالی تغییر دهد. این شرایط تجارت است [1]. Backus و Mario (2000) نشان می دهند که تغییر در قیمت نفت حتی بیشتر تغییرات را در شرایط تجارت تعیین می کند. اول ، از طرف عرضه بازار نفت ، استهلاک دلار ممکن است تولید کنندگان نفت را به محدود کردن عرضه نفت برای افزایش قیمت نفت و تثبیت موقعیت های آنها به دلار سوق دهد. Yousefi و Wirjanto (2003 ، 2005) شواهدی در مورد این کانال ارائه می دهند. دوم ، استهلاک ارزش دلار نیز ممکن است تقاضای جهانی نفت را افزایش دهد ، زیرا واردات نفت به غیر از ایالات متحده ، به ارز محلی برای کشورها ارزان تر می شود (De Schryder and Peersman ، 2015 ؛ Beckmann and Czudaj ، 2013). علاوه بر این ، چندین کشور مانند چین پول ملی خود را به دلار آمریکا می ریزند. وابسته به شدت مصرف نفت آنها ، استهلاک می تواند منجر به افزایش تقاضای نفتی ناشی از صادرات بالاتر شود (Bénassy-Quéré و همکاران ، 2007).
نرخ ارز همچنین می تواند به طور مستقیم از طریق بازارهای مالی یا به طور غیرمستقیم از طریق سایر دارایی های مالی و به ویژه شیوه های تعادل و تحقیر مجدد نمونه کارها را تحت تأثیر قرار دهد. این اثرات ثروت است. با بیان قیمت نفت به دلار ، آینده نفت ممکن است یک پرچین خوب در برابر استهلاک مورد انتظار در دلار باشد. Krugman (1983) و Golub (1983) مستند كردند كه قیمت نفت بالاتر ثروت را از واردكنندگان نفت به صادرکنندگان نفت منتقل می کند ، که منجر به تغییر نرخ ارز کشور وارد کننده از طریق عدم تعادل حساب جاری و تغییر مجدد نمونه کارها می شود. آخرین تأثیر با وابستگی به نفت و سهم صادرات به کشورهای صادرکننده نفت همراه است.
سایر ناظران و دانشگاهیان استدلال کردند که همبستگی منفی بین نرخ ارز و قیمت نفت می تواند توسط سیاست های پولی و تغییرات نرخ بهره در آنجا هدایت شود زیرا کاهش نرخ بهره در یک کشور منجر به پروازهای سرمایه می شود و سپس PPP از ارز محلی را تضعیف می کند. کشور. پس از آن ، واردات ملی در بازارهای بین المللی گران می شود. در همین زمان ، کاهش نرخ بهره توسط فدرال رزرو (FED) دلار آمریکا را در بازارهای بین المللی فارکس تضعیف می کند و سپس منجر به واردات ارزان کالاهای با ارزش دلار می شود. در زمان تورمی ، سرمایه گذاران بین المللی ممکن است ترجیح دهند در دارایی های واقعی مانند نفت سرمایه گذاری کنند ، که البته هنگام در نظر گرفتن قیمت خاصیت ارتجاعی ، قیمت نفت را بالا می برد. در نتیجه ، ما انتظار داریم تعامل منفی پیدا کنیم و سپس فرضیه تهی را به شرح زیر اعلام کنیم:
بین قیمت نفت و نرخ ارز دلار آمریکا رابطه منفی وجود دارد.
قیمت نفت در مقابل قیمت بورس
برای بازارهای سهام ، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد قیمت نفت بالاتر قیمت بورس را کاهش می دهد ، و این تأثیر عمدتاً از طریق یک کانال تقاضا مرتبط با هزینه ها و سودآوری شرکت های ذکر شده تحقق می یابد (Kilian and Park ، 2009 ؛ Masih et al. ، 2011). شوک های تقاضا در واقع به طور گسترده ای مسئول تحول در قیمت نفت از سال 2003 هستند ، زیرا رشد تقاضای اقتصاد در حال ظهور باعث افزایش قیمت نفت شد (Kilian ، 2009 ؛ Lombardi and Robays ، 2011). بر این اساس ، یک روشنگری از همبستگی منفی بین نرخ ارز و قیمت نفت دقیقاً می تواند رشد بزرگ تقاضا در چین و اقتصاد بریکس باشد که قیمت نفت را به سمت بالا (از 2000 تا 2008) بالا برد و در عین حال با ضعیف تر همراه بوددلار آمریکا. شواهد متضاد با رشد کندتر در آن کشورها از سال 2010 رخ داده است که به کاهش قیمت نفت در سال 2014 با خواستار بسیار کمتر از آن و قدردانی از دلار کمک کرده است.
در مورد موضوع عدم اطمینان و ریسک ، شواهدی قانع کننده وجود دارد که نشان می دهد افزایش ریسک بازار مالی به طور کلی منجر به قدردانی از دلار (Bekaert et al. ، 2013) می شود زیرا دارایی های مالی ایالات متحده به عنوان ایمن و مایع تلقی می شوند و آنچه را که هست ، ایجاد می کند. به عنوان پدیده FTS (پرواز به ایمنی) گفته می شود (Fratzscher ، 2009). نوسانات قیمت نفت در دوره عدم اطمینان بهبود یافته افزایش می یابد (Robays ، 2016). بر این اساس ، ما انتظار داریم تعامل منفی پیدا کنیم و فرضیه تهی را به شرح زیر اعلام کنیم:
بین قیمت نفت و قیمت بورس رابطه منفی وجود دارد.
قیمت نفت در مقابل قیمت طلا
قیمت های بین المللی نفت و طلا ویژگی های مشترکی را به اشتراک می گذارند ، به ویژه هنگامی که آنها برای اهداف محافظت یا حدس و گمان معامله می شوند. ژانگ و وی (2010) از شواهدی حمایت می کنند که هر دو بازار کالاها تحت تأثیر عوامل مشترک مانند دلار آمریکا ، اصول اقتصادی و رویدادهای ژئوپلیتیکی قرار دارند. طلا اغلب به عنوان یک ارز جایگزین و یک پناهگاه بسیار امن برای گریز از خطر در نظر گرفته می شود. نفت همچنین می تواند به عنوان پرچین تورم برای اوراق بهادار دارایی مورد استفاده قرار گیرد زیرا این یک محرک قابل توجه تورم است ، اگرچه اقتصادهای توسعه یافته باعث افزایش بهره وری انرژی آنها و تضعیف خطر تورم شده اند. هر دو روغن و طلا احتمالاً در پاسخ به دلار در حال سقوط افزایش می یابند ، اما روابط دو جانبه آنها ساده تر از آن است که نفت به عنوان دارایی و طلای خطرناک تلقی می شود. در دوره های خطر تجارت ، نفت خریداری می شود در حالی که طلا به احتمال زیاد فروخته می شود ، بنابراین باید بین آنها همبستگی منفی داشته باشد.
اول ، نفت بر طلا تأثیر می گذارد: یک استدلال احتمالی بیان می کند که افزایش قیمت نفت برای اقتصاد ، کاهش رشد و کاهش قیمت سهام بد است ، بنابراین سرمایه گذاران به دنبال دارایی های جایگزین مانند طلا هستند. بنابراین ، قیمت نفت به طور غیر مستقیم بر قیمت طلا تأثیر می گذارد.
دوم ، نفت بر معادن طلا تأثیر می گذارد: یک نمای دیگر باعث ایجاد علیت معکوس بین قیمت نفت و قیمت سهام شرکتهای ذکر شده معدن طلا می شود. روغن گران قیمت استخراج طلا را گرانتر می کند و بنابراین حاشیه سود معادن طلا را به حداقل می رساند. این امر به این دلیل است که بخش بزرگی از استخراج معدن انرژی مصرف می کند.
سوم ، تورم بر طلا و روغن تأثیر می گذارد: تجارت نفت و طلا در دلار فاکتور است. بنابراین ، روند قیمت گذاری آنها به قدرت آن ارز بستگی دارد ، که ناشی از نرخ تورم آن است. می توان استدلال کرد که به اشتراک گذاشتن روند مشابه به این دلیل نیست که یکی بر دیگری تأثیر می گذارد ، بلکه به این دلیل است که قیمت آنها توسط یک عامل مشترک هدایت می شود: نرخ تورم ایالات متحده.
نظریه سوم یادآوری است که همبستگی ، به معنای الگوی مشابه بین دو متغیر ، لزوماً دلالت بر علت ندارد. یک توضیح ممکن است در واقع علیت باشد: قیمت نفت مستقیماً بر قیمت طلا تأثیر می گذارد. در نتیجه ، ما انتظار داریم ضمن ابراز رزرو در مورد نشانه آن رابطه ، یک رابطه دو طرفه نزدیک پیدا کنیم. از کجا ، ما فرضیه تهی را به شرح زیر اعلام می کنیم:
بین قیمت نفت و قیمت طلا رابطه نزدیک وجود دارد.
قیمت های طلا در مقابل قیمت بورس
طلا یک استاندارد پذیرفته شده از ارزش است و در معرض همان ریسک منظم نیست که بورس در معرض آن قرار دارد. بنابراین ، هنگامی که چرخه تجارت فروپاشید ، بورس اوراق بهادار و دلار به سمت پایین حرکت می کند و جذابیت کمتری می یابد اما طلا زیبا تر می شود و ارزش آن نیز افزایش می یابد. در حقیقت ، بورس سهام برای تعیین میزان بالاتر شدن مشاغل ملت ، صداقت پول ملی را بیان می کند. با این حال ، این رابطه معکوس اغلب به عنوان ناپایدار شناخته می شود. بنابراین ، ما انتظار داریم که یک رابطه منفی مشاهده کنیم و سپس فرضیه تهی را به شرح زیر اعلام کنیم:
یک رابطه دو طرفه منفی بین قیمت سهام و نرخ طلا وجود دارد.
قیمت طلا در مقابل دلار آمریکا
واقعیت 1: بین سالهای 2004 و 2006 ، همبستگی بین طلا و شاخص دلار آمریکا 44/0 - بود. بین سالهای 1997 و 2006 ، 28/0 پوند بود. و بین سالهای 1989 و 2006 ، این رابطه 28/0 پوند بود. این به معنای همبستگی معکوس است.
واقعیت 2: از سال 2001 تا 2009 ، طلا و USD همبستگی منفی تقریباً کامل داشتند. با کاهش قیمت طلا ، دلار افزایش می یابد. با این حال ، از پایان سال 2009 ، این دیگر اینگونه نیست.
در حقیقت ، گلد پس از سال 1971 به نرخ ارز شناور منتقل شد. این باعث شد قیمت آن در معرض ارزش خارجی USD باشد. در سال 2008 ، صندوق بین المللی پول تخمین زد که 40-50 درصد از حرکت در قیمت طلا از سال 2002 مربوط به دلار بوده است. تغییر 1 درصدی در ارزش خارجی مؤثر دلار آمریکا منجر به تغییر بیش از 1 درصدی قیمت طلا می شود. اول ، یک دلار در حال سقوط ارزش سایر ارزهای محلی را افزایش می دهد که باعث افزایش تقاضا برای کالاها از جمله طلا می شود. دوم ، هنگامی که USD شروع به از دست دادن ارزش خود - در مقایسه با شرکای تجاری خود می کند - سرمایه گذاران به دنبال منابع سرمایه گذاری جایگزین برای ذخیره ارزش هستند که این طلا است.
با این حال ، این مهم است که درک کنیم که ممکن است قیمت دلار و طلا همزمان افزایش یابد. این می تواند در حضور بحران در برخی از کشورها یا مناطق دیگر رخ دهد. این امر باعث می شود سرمایه گذاران به دارایی های ایمن تر - دلار و طلا بپردازند. USD همچنین توسط سایر عوامل - مانند سیاست پولی و تورم و چشم انداز اقتصادی در ایالات متحده در مقابل سایر کشورها - هدایت می شود. سرمایه گذاران و مدیران نمونه کارها باید با توجه به اینکه تاریخ ممکن است خود را تکرار کند ، همه این عوامل و همچنین واقعیت های تاریخی را در نظر بگیرند. در نتیجه ، ما انتظار داریم که یک رابطه منفی را رعایت کنیم و فرضیه تهی را به شرح زیر اعلام کنیم:
بین دلار آمریکا و قیمت طلای رابطه منفی وجود دارد.
دلار آمریکا در مقابل قیمت بورس
به طور کلی، بازار سهام می تواند به طرق مختلف بر فارکس تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، اگر بازار سهام ایالات متحده شروع به گرفتن سودهای چشمگیر با ثبت بالاتر کند، احتمالاً شاهد هجوم بزرگ سرمایه گذاری خارجی به ایالات متحده خواهیم بود، زیرا سرمایه گذاران بین المللی برای پیوستن به حزب هجوم می آورند. این هجوم پول البته برای دلار آمریکا بسیار مثبت خواهد بود. عکس این قضیه نیز صادق است: اگر بازار سهام روبهرو باشد، سرمایهگذاران خارجی به احتمال زیاد برای فروش داراییهای خود در ایالات متحده عجله خواهند کرد و دلار را به ارزهای داخلی خود تبدیل میکنند که این امر منجر به تأثیرات منفی قابل توجهی بر بازگشت دلار خواهد شد. این واقعیت را می توان برای سایر ارزها و بازارهای سهام در سراسر جهان اعمال کرد. این همچنین اساسی ترین استفاده از جریان های بازار سهام برای تجارت فارکس است.
نتایج ارائه شده در مطالعات قبلی بهتر است ترکیب شوند. دلایل پشت نتایج مختلط می تواند تفاوت در تخصص یا در حجم تجارت یا تفاوت در درجه تحرک سرمایه باشد. در بحث این رابطه جلو می رویم. تعاملات دلار آمریکا و بازار سهام عمدتاً یک راه دارد: رابطه معکوس. بیشتر تأثیرات از دلار (علت) به بازار سهام (اثر) سرازیر می شود. اثرات منتقل شده از طریق سه کانال رخ می دهد: تأثیر بر صادرات، سود برگشتی از خارج و سرمایه خارجی. تأثیرات بر صادرات: سهام شرکتهای صادرکننده فهرست شده در ایالات متحده، که بر رقابتپذیری صادرات خود در خارج از کشور تکیه میکنند، منافع مثبت مستقیمی را از ضعیفتر شدن دلار به دست میآورند. با افزایش ضعیف دلارشرکتها از افزایش فروش خارجی سود میبرند و با گزارش درآمد، قیمت سهام آنها افزایش مییابد. سود بازگردانده شده از خارج از کشور: بر اساس «مرکز ملی تحلیل سیاست»، سهم ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی جهان از سال 2009 تا کنون 26. 7 درصد نسبتاً ثابت است، به این معنی که فعالیت اقتصادی در خارج از کشور بیشتر از داخل ایالات متحده است. ایالت ها. به عنوان مثال، فورد و مک دونالد بیش از 60 درصد از درآمد خود را از خارج از کشور دریافت می کنند. شرکت هایی که در خارج از کشور تجارت می کنند و به شدت تحت تأثیر نوسانات ارز خارجی در برابر دلار قرار می گیرند. اگر یک شرکت 1 میلیون یورو سود کند و ارزش دلار کاهش یابد، آن یورو به دلار اضافی تبدیل خواهد شد. زمانی که آن سودهای به دست نیامده اضافی وارد می شود، بازار فرو می ریزد. نگاه کردن به شرکت ها برای قدرت کسب و کارشان مضحک به نظر می رسد، اما بازار سهام شامل درک زیادی است، نه فقط واقعیت های اقتصادی. سرمایه خارجی: افزایش نسبی ارزهای خارجی ناشی از کاهش ارزش دلار فقط به نفع سرمایه گذاران نهادی نیست، بلکه افراد ثروتمند خارج از کشور نیز می بینند که می توانند دلارهای بیشتری را برای پول خود دریافت کنند و بنابراین دارایی های مالی بیشتری را در بازار سهام ایالات متحده خریداری می کنند. با افزایش سرمایهگذاران نهادی و قویتر شدن دلار، آنها میتوانند دلارهای مورد ارزش فعلی خود را بفروشند و آنها را دوباره به ارز داخلی خود تبدیل کنند، بنابراین بازدهی بالاتری نسبت به زمانی که در ارز خود سرمایهگذاری میکردند، دریافت میکنند. سپس انتظار داریم یک رابطه منفی مشاهده کنیم و سپس فرضیه صفر را به صورت زیر اعلام کنیم:
بین قیمت بورس و دلار آمریکا رابطه دوسویه منفی وجود دارد.
در شکل 1، ما روابط مستقیم و غیرمستقیم تمام حزبی را که در ادبیات شناسایی شده و قبلاً به صورت نظری مورد بحث قرار گرفته است، خلاصه می کنیم.
3. 2 ویژگی های آماری متغیرها
ما از داده های ماهانه برای دوره نمونه برداری از ژانویه 1995 تا اکتبر 2015 استفاده می کنیم. این داده ها قیمت نفت خام برنت ، قیمت طلا ، میانگین وزن تجارت گسترده ارزش ارزهای دلار آمریکا در برابر ارزهای یک گروه گسترده از عمده است. شرکای تجاری ایالات متحده و شاخص بازار سهام جهانی MSCI. این داده ها به ترتیب از اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده ، بانک انگلیس ، هیئت مدیره سیستم ذخیره فدرال و MSCI Barra تهیه شده است.
سایر کنترل های اضافی داده های ماهانه عبارتند از: نرخ بهره ایالات متحده (نرخ مؤثر صندوق های فدرال) که برای کنترل تأثیرات سیاست های پولی استفاده می شود ، CPI ایالات متحده برای کنترل شرایط اقتصادی و اجتماعی ، واردات ناخالص چینی و ایالات متحده به عنوان پروکسی برای چشم اندازهای اقتصادی جهانی ، پیش فرضحق بیمه به عنوان دیفرانسیل بین BAA و AAA Moody ، اوراق قرضه شرکت های ایالات متحده را برای کنترل اثرات ریسک پیش فرض و همچنین بحران های مالی و بانکی در بازارهای مالی بین المللی و سرانجام قراردادهای آینده نفت خام برای کنترل انتظارات سرمایه گذاران و همچنین مالی سازی کنترل می کند. فرآیند بازارهای نفتی. تمام داده ها از داده های اقتصادی و اطلاعات انرژی فدرال رزرو به دست آمده است [2].
4- روش شناسی تجربی و موضوعات اقتصاد سنجی
روش تجربی از رویکرد معادله همزمان استفاده می کند که امکان بررسی مناسب تعامل چند جانبه بین قیمت نفت ، نرخ طلا ، نرخ ارز دلار آمریکا و قیمت بورس را فراهم می کند. سپس سیستم زیر معادله را همزمان تخمین می زنیم: